جدول جو
جدول جو

معنی کام بخش - جستجوی لغت در جدول جو

کام بخش
بخشندۀ کام، برآورندۀ آرزو
تصویری از کام بخش
تصویر کام بخش
فرهنگ فارسی عمید
کام بخش(نُ)
مرادبخش. (آنندراج). عطاکننده تمتع و شادمانی از روی میل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کام بخش
برآورنده آرزو
تصویری از کام بخش
تصویر کام بخش
فرهنگ لغت هوشیار
کام بخش((بَ))
دهنده آرزو
تصویری از کام بخش
تصویر کام بخش
فرهنگ فارسی معین
کام بخش
آرزوبخش، مرادبخش، مراددهنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاج بخش
تصویر تاج بخش
(پسرانه)
بخشنده تاج پادشاهی، رساننده کسی به پادشاهی، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
دارویی که بدون اثر گذاشتن بر روی هوش و حافظۀ افراد باعث تغییر حالت عاطفی فرد و آرامش و تسکین درد او بشود، مسکن، آرام دهنده، آرامش دهنده، آرام ده
فرهنگ فارسی عمید
افسر یا گروهبانی که مامور عوض کردن پاسبان یا قراول در ساعت معین باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام بخشی
تصویر کام بخشی
رسانیدن به آرزو، برای مثال سبب مپرس که چرخ ازچه سفله پرور شد / که کام بخشی او را بهانه بی سببی ست (حافظ - ۱۴۶)، کنایه از به وصال رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان بخش
تصویر جان بخش
آنچه باعث نشاط و تقویت روح و روان شود، جان پرور، زنده کننده، بخشندۀ جان، کنایه از یکی از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
تمتع. (ناظم الاطباء). رسیدن به آمال و آرزوها. (از ناظم الاطباء) :
طریق کامبخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی.
حافظ.
، سخاوت و جوانمردی:
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کامبخشی او را بهانه بی سببی است.
حافظ.
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی.
حافظ.
، قوت و قدرت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ سِ)
نام بخشنده. مشهورکننده، مجازاً آنکه مقام و منصب بخشد. رجوع به نام و نان شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
فرزند کوچک عالمگیر از تیموریان هند. در سال 1077 ه. ق. به دنیا آمد و از جانب پدرخود بحکومت دکن منصوب گردید و در سال 1119 ه. ق. در جنگی که در حیدرآباد رخ داد بقتل رسید. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 442 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاج بخش
تصویر تاج بخش
دهنده تاج دهنده افسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام بخشی
تصویر نام بخشی
عمل نام بخش. نام بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
داره بخش خواسته بخش بخشنده دارایی وخواسته، روز هشتم از هرماه ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کما بیش
تصویر کما بیش
کم و بیش اندک و بسیاری: (و با وجود آنکه در سوراخی از آن کما بیش پنجاه کس و صد کس میبودند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بین
تصویر کام بین
آنکه بکام خور رسیده کسی که بمراد خویش رسیده کامیاب
فرهنگ لغت هوشیار
آن که درفش و بیرق بخشد، قسمت و حصه ای از غنایم که به سپاهیانی که در زیر علم حاضر بوده اند می دادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد بخش
تصویر داد بخش
بخشنده عدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاکم بخش
تصویر حاکم بخش
بخشدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بخش
تصویر جان بخش
بخشنده جان حیات دهنده زنده کننده (غالبا صفت خدای تعالی آید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
مسکن، آرامش دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
عوض کننده قراول درجه داری که مامور عوض کردن نگهبانان در ساعت معین است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام بخش
تصویر نام بخش
آنکه مقام ومنصب بکسان بخشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بخشی
تصویر کام بخشی
رساندن بارزوی متمتع ساختن: (طریق کامبخشی چیست ک ترک کام خود کردن که سرور آنست کز این ترک بر دوزی) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاس بخش
تصویر پاس بخش
((بَ))
افسری که مأمور تعویض پست نگهبانان می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
((بَ))
تسکین دهنده، مسکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
مسکن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
Calming, Lulling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
успокаивающий , убаюкивающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
beruhigend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
заспокійливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
uspokajający, kojący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آرام بخش
تصویر آرام بخش
镇静的 , 使人昏昏欲睡的
دیکشنری فارسی به چینی